شهادت امیر المؤمنین علیه السلام ( بعد از شهادت )
گفتـم به چــاه ای دل شب محرم عــلی امـشـب مـبــاش مـنـتـظــر مقــدم عـلی هرشب صدای غربت او بود و گوش تو امشب تــوئی و زمــزمــۀ مــاتــم علی مسجد خموش مانده و گلدسته ها غریب محراب کــوفه شستــه شده از دم علی یک لحظه تیـغ آمد و یک دم تمــام شد عمر علــی و درد علــی و غــم علــی یک عمـر بود محــرم دل ها ولی نبود جز نخــل های کوفه کسی هــمدم علی کعبه به کوفه رو کن و حج وصال بین محراب خـون گرفته شده زمــزم علی هم نـاشنــاس آمد و هم نــاشناس رفـت عالــم نیـافت یک خبر از عــالــم علی دشنام بود و زخم زبان بود و خنده بود در التــیــام زخــم درون، مــرهم علی |